فرزانه کابلی نه تنها برای نسل ما بلکه بسیاری از نسلها، نه تنها در ایران بلکه در خارج از کشور هم «مامان علی کوچولو» است و حال آنکه او به جز بازی در این مجموعه خاطرهانگیز، تجربههای بسیار زیادی در کار هنری دارد.
کابلی که بازیگر و طراح حرکات موزون است، سال گذشته با ۴ برنامه در زمینه حرکت، سالی پررونق را سپری کرد و حالا هم در تدارک است که اواخر بهار امسال بار دیگر همراه با هنرجویانش روی صحنه برود.
به انگیزه حضور پررنگ او بر صحنه، گفتگوی مفصلی با این هنرمند داریم که بخشهای گوناگونی را در برمیگیرد؛ از تجربههای او در زمینه بازیگری تا سفرهایش به استانهای گوناگون برای گردآوری رقصهای محلی و آداب و سنن هر خطه و البته در جای جای این گفتگو از عشقش به ایران هم میگوید و اینکه هرگز تمایلی به مهاجرت نداشته است.
او همان اندازه که از دیدن جامههای رنگ رنگ مناطق مختلف و شنیدن موسیقیهای محلی به شوق میآید، اندوهگین است که حالا لباسهای محلی، خواهان ندارد و همه دنبال برندهایی نظیر کریستین دیور و … هستند.
آنچه پیشرو دارید، بخش اول گفتگوی ایسنا با این هنرمند است که در آن از ورودش به عرصه بازیگری و تجربه سفرهایش به خطههای گوناگون کشور صحبت کرده است.

بحث ما با همان سخن تکراری آغاز میشود؛ «مامان علی کوچولو» و کابلی درباره حضورش در این مجموعه میگوید: «وقتی برای بازی در مجموعه «علی کوچولو» انتخاب شدم، از من خواستند بچهای را معرفی کنم که هم بچهها با او سمپات شوند، هم بتواند بازی کند و هم زیبا باشد. پیدا کردن چنین بچهای خیلی سخت بود. قبل از آن فیلم سینمایی «بچه مردم» را بازی کرده بودم که اقتباسی از یکی از داستانهای آقای جلال آل احمد بود و من آنجا نقش همسر دوم آقای سیروس گرجستانی را بازی میکردم. در فیلم، ایشان از ازدواج اولشان بچهای داشتند که با ما زندگی میکرد و این بچه تصور میکرد من او را دوست ندارم چون مادر واقعیاش نیستم. امید آهنگر بازیگر آن بچه بود که آن زمان زیر۶ سال داشت و روزی پشت صحنه به من گفت: «خانم کابلی فکر نکنم شما بتوانید این نقش را بازی کنید چون خیلی مرا دوست دارید!»
او با یادآوری خاطرهای از یکی از صحنههای فیلم ادامه میدهد: «در یکی از صحنههای فیلم، آقای گرجستانی جلو چشم این بچه مرا به باد کتک و بد و بیراه میگرفت . ایشان شلاقی به زمین میزد و من در واکنش به این کار، مدام گریه میکردم و این بچه شروع به گریه کرد. آنقدر اشک ریخت که او را به آرامی از صحنه دور کردند و کارگردان اصلا کات نمیداد چون نمیخواست حس بچه به هم بخورد. با اینکه سخت بود اما با دیدن این صحنه، حس کردم امید آهنگر برای بازی در نقش «علی کوچولو» مناسب است.»

شیطنتهای علی کوچولو و دوستانش ما را به خدا میرسانید!
کابلی اضافه میکند: وقتی او را معرفی کردم، گروه سازنده، به گفته خودشان ۲۰۰ بچه را دیده بودند و هیچ یک را انتخاب نکرده بودند. امید آهنگر را بسیار پسندیدند. بچه باهوشی بود و آنچه را از او میخواستند، به خوبی دریافت میکرد، حسش خوب بود و زیبا هم بود. قبلا قرار بود اسم سریال رضا کوچولو باشد که بعدا به علی کوچولو تغییر کرد. برای بازی در این سریال هر روز به استودیویی در خیابان بهار میرفتیم که پر از فروشگاههای لباس بچه و اسباب بازی بود. این کار، فقط عکس بود. در حقیقت ما بازی میکردیم و آقای جلالی، روحشان شاد، برای هر حرکت ما عکسهای بسیاری میگرفت. به هر حال علی کوچولو انتخاب شد و هر روز به سختی از من جدا میشد که از او عکس بگیرند چون همیشه در کیفم شکلات، آبنبات، آجیل و … داشتم و به او میدادم و او پیش من میماند تا اینکه گروه سازنده گفتند روزهایی که کار ندارید، لطفا نیایید چون این بچه عملا کار نمیکند و دوست دارد پیش شما باشد! به هر حال بچه بود و شیطنت میکرد و میدانست به او نیاز دارند و بعضی روزها میگفت برایم بادبادک درست کنید، روز دیگری میگفت برایم هلیکوپتر بخرید و تا نمیگرفت، سر کار نمیرفت. بچه خیلی شیرینی بود. به جز او دو بچه دیگر هم بودند که نقش دوستانش را بازی میکردند. وقتی هر سه با هم بودند، دیگر ما را به خدا میرساندند!

«علی کوچولو» هنوز تمام نشده
این بازیگر با اشاره به ماندگاری علی کوچولو، میگوید: این کار به خوبی پیش رفت و نتیجهاش عالی شد. یکی دیگر از کارگردانهای این مجموعه خانم شهلا اعتدالی بود که الان آمریکا هستند و امیدوارم سلامت باشند. این سریال متعلق به هزار میلیون سال پیش است ولی انگار هنوز تمام نشده. بعد از آن چندین فیلم سینمایی، تئاتر و سریال بازی کردم ولی این یکی عجیب در ذهن مردم مانده است و هنوز هر جا میروم، میگویند مامان علی کوچولو! شما نوستالژی بچگیهای ما هستید. البته بعضیهایشان هم ماشالا سنشان بالاست! و من همیشه با عشق پاسخگوی این همه مهرشان هستم.
در ایتالیا و آمریکا هم به من میگفتند مامان علی کوچولو
اما تنها در ایران نیست که کابلی را «مامان علی کوچولو» مینامند. او تجربههای شیرینی در خارج از کشور دارد که این گونه توضیحشان میدهد: زمانی برای اجرای یکی از برنامههای حرکات موزون با هنرجویانم به رم در ایتالیا رفته بودیم. وقتی از آسانسور بیرون آمدیم، یک مادر و کودک از آسانسور پیاده شدند. مادر به کودکش گفت ندو! همین که متوجه شدم ایرانی هستند، با آن خانم به فارسی صحبت کردم. خوشحال شدم که یک هموطن را در رم دیدهام و میخواستم به او بگویم من هم ایرانی هستم. همین که آن خانم مرا دید، گفت: «وای خانم کابلی! شما مامان علی کوچولو! اینجا چه کار میکنید!» زمان دیگری هم در وست وود آمریکا ، دو خانم ایرانی در یک کتابفروشی با دیدن من گفتند: «وای مامان علی کوچولو!». یعنی این کار به همه جای دنیا رفته و مورد توجه مردم قرار گرفته است.

موسیقی علی کوچولو را بابک بیات ساخت
کابلی ادامه میدهد: موسیقی بسیار زیبایی که روی این سریال گذشتهاند، کار آقای بابک بیات است و از خانمی که شعر آن را خوانده بود، خواستند تا صدایش بچگانه باشد. سریال حدود ۲ سال در پخش گیر کرد اما بعد که اجازه پخشش را دادند، بارها و بارها بازپخش شد و جالب است که برخی از دوستان، آهنگ این کار را در اینستاگرام برای من میفرستند. در یکی از اجراهایی که با هنرجویان بسیار کوچکم در تالار وحدت داشتم، روی موسیقی «علی کوچولو» ، حرکت گذاشتم که برای تماشاگران بسیار جذاب بود.
تنها کسی بودم که پست بازیگری گرفتم
او در ادامه درباره دیگر از تجربیات بازیگریاش توضیح میدهد: فیلمهای سینمایی بسیاری بازی کردهام. در همه آنها هم نقش اول داشتم. برای بازی در فیلم «در مسیر تندباد»، به کارگردانی آقای مسعود جعفری جوزانی و یک فیلم دیگر، نامزد دریافت جایزه شدم. کار در سینما در قیاس با تئاتر بسیار متفاوت است. من بیشتر در تئاتر کار کردم چون هم بیشتر جذب صحنه میشدم و هم اینکه آقای مرزبان همسرم، کارگردان تئاتر بودند.

کابلی درباره ورودش به حوزه بازیگری توضیح میدهد: پیش از انقلاب ما که در زمینه حرکت فعالیت داشتیم، زیرمجموعه وزارت فرهنگ و هنر و استخدام رسمی بودیم که بعد از انقلاب به اداره تئاتر منتقل شدیم. آن زمان رییس اداره تئاتر آقای مجید جعفری بودند که از اینجا سلام و ارادت خود را به ایشان میفرستم. ایشان از ما امتحانی گرفتند برای بازیگری تئاتر. چون باید پست ما از بخش حرکت به بازیگری تغییر میکرد. در طبقه پنجم تالار وحدت که قبلا مخصوص باله و رقصهای گروهی فولکلور بود، از ما امتحان بازیگری گرفتند. روزنامهای به ما دادند که بخوانیم و خود آقای جعفری دم در سالن نشسته بودند و ما که ته سالن بودیم، باید طوری روزنامه را میخواندیم که ایشان صدایمان را بشنوند و کلام به کلام متوجه شوند. همه خواندیم و بعد از مدتی گفتند اداره تئاتر آن زمان فقط یک پست بازیگری دارد و بقیه پستهایی مانند منشی صحنه، تدارکات، مدیر صحنه و … است. شاید باورتان نشود که همان یک پست بازیگری را به من دادند! البته برای کسی مهم نبود که چه پستی بگیرد. فقط مهم این بود که به اداره تئاتر منتقل بشویم تا بتوانیم با گروههای مختلف کار تئاتر بکنیم. همه جوان بودیم و فیزیک خوبی داشتیم و کارگردانهای بزرگ و خوبی در اداره تئاتر کار میکردند و میتوانستند برای انجام کارهایی که از ما ساخته است، با ما کار کنند .

شهادت میدهم که الان شرایط برای خانمها خیلی بهتر است
او که در نخستین تجربه بازیگریاش با اکبر زنجانپور همکاری داشته، اضافه میکند: اولین کاری که به عنوان بازیگر روی صحنه رفتم، نمایش «همه پسران من» نوشته آرتور میلر به کارگردانی آقای اکبر زنجانپور بود که از اینجا به ایشان هم سلام و احترام دارم. قرار بود در بخش حرکت حضور داشته باشم. قرار بود من و یکی از آقایان گروه باد باشیم و درختی را بشکنیم ولی با وجود استفاده از ماسک و دستکش و تغییر لباس، اجازه ندادند روی صحنه بروم. با تجربهای که دارم، میتوانم شهادت بدهم که الان شرایط حضور روی صحنه برای خانمها خیلی بهتر است و در محافل هنری بیشتر به آنان توجه میشود. همین که میتوانیم در تالار وحدت برای خانمها اجرا داشته باشیم، خیلی خوشحالکننده است. به هر حال آن نمایش یک ماه در تماشاخانه سنگلج روی صحنه بود و هر شب سر اجرا میرفتم و گریه میکردم. به عنوان اولین بازیگریام در تئاتر، تجربه خیلی بدی بود. خوشبختانه بعد از آن با کارگردانهای خیلی خوب تئاتر کار کردم که میگفتند استعداد بازیگری داری.
آقای عیاری به من اعتماد کرد
کابلی درباره ورودش به سینما نیز توضیح میدهد: اولین بازیام در سینما، «تنوره دیو» بود به کارگردانی آقای کیانوش عیاری که بسیار شناختهشده بودند و به من اعتماد کردند و نقشی اساسی در فیلم دادند که من هم پاسخگو بودم. اولین سریال تلویزیونیام هم «ستارخان» به کارگردانی آقای جهانگیر الماسی بود که نقش یک پسر را بازی میکردم که کلاه و لباس مردانه داشتم. در سینما نقشهای خیلی خوبی بازی کردم. در تئاتر دو بار نامزد دریافت جایزه شدم و در نمایش «تانگوی تخم مرغ داغ» نوشته استاد اکبر رادی، جایزه بازیگری اول را گرفتم که کارگردانش همسرم بود. در تالار وحدت اجرا شد.

کم کم همسرم حرکت را وارد تئاتر کرد
او با قدردانی از توجه همسرش (هادی مرزبان) به بخش حرکت در تئاتر یادآوری میکند: بیشتر تئاترهایی که کار کردهام به کارگردانی همسرم بوده که مدیون ایشان هستم چون در بسیاری از تئاترهایشان سعی میکردند جای درستی برای حرکت پیدا کنند و به آرامی حرکت را به تئاتر آوردند و کارگردانهای دیگر هم به تدریج متوجه شدند که میشود که حرکت را به صحنه منتقل کرد. ما استفاده بجایی از حرکت در تئاتر داشتیم. مثلا نمایش «هملت با سالاد فصل» صحنهای داشت که پسری به دختری نابینا تجاوز میکند. این موضوع در متن آمده بود. برای اینکه تماشاگر متوجه این اتفاق روی صحنه بشود، این تجاوز را با حرکت و یک دستمال گردن بلند بین این دختر و پسر نشان دادم که بسیار جذاب و پذیرفتنی بود. البته بازیگر دختر نابینا، مهشاد مخبری، از هنرجویان بسیار خوب و باهوش من بود و نقش آن آقا را هم فرزین صابونی بازی کرد . به جز این نمیشد این صحنه را به تماشاگر منتقل کرد. یا در نمایش «پلکان»، شخصیتی داشتیم که با حقهبازی پلههای ترقی را طی کرده بود و یکسری کرم به تدریج در زندگی او نفوذ کرده بودند و ما این را با حرکت نشان دادیم. یا بیشتر صحنههای نمایش «میر عشق» را که درباره زندگی حضرت علی بود، فقط با حرکت اجرا کردیم که برای تماشاگر پذیرفتنی بود. مثلا صحنه شهادت ایشان که توسط سه تن، اتفاق میافتاد، با حرکت نشان داده میشد.

دعا میکردم و آمین میگفتم
کابلی درباره اولین تجربه خودش به عنوان کارگردان میگوید: اولین کاری که اجازه دادند روی صحنه ببرم، «حماسه انقلاب سنگ» بود که خانمها و آقایان کنار هم کار میکردند. در این نمایش جنگ بین فلسطین و اسراییل را تماما با حرکت اجرا کردیم. اول قرار بود روی حرکات نریشن (توضیح) داشته باشیم ولی در بازبینی گفتند اصلا نیازی به نریشن نیست چون حرکات به اندازه کافی گویاست. آن کار شاید حدود ۵۰ بار اجرا شد. اولین بار اجرایی نیم ساعته در جشنواره فجر داشتیم که پیشنهاد کردند مدت زمانش را به یک ساعت برسانیم و اجرای عمومی داشته باشیم. من بسیار خوشحال شدم و تماشاگران بسیار استقبال کردند. این کار در مناسبتهای مختلف از جمله برای مهمانان خارجی اجرا شد.
او با اشاره به دیگر تجربهاش ادامه میدهد: بعد از آن از من خواستند رقصهای تمام مناطق ایران را روی صحنه بیاورم که این کار با نام «جشنواره آمین» اجرا شد. انتخاب این اسم به این دلیل بود که خیلی از خدا خواسته بودم که روزی رقصهای ملی و آیینیمان را روی صحنه ببرم و بعد از هر دعا میگفتم آمین. به همین دلیل اسم آن اجرا را گذاشتم جشنواره آمین. دو اجرا در جشنواره فجر داشتیم که بسیار استقبال شد و خارج از ظرفیت، بلیت فروختند. بعد هم تقاضای اجرای عمومی کردم که ۱۱ اجرا دادند ولی گفتند فقط خانمها روی صحنه بروند و فقط برای تماشاگران خانم اجرا کنید. ۳ شب اجرا کردیم ولی متاسفانه ادامه پیدا نکرد. با این حال بسیار خوشحالم که میتوانم رقصهای محلی و بومی خودمان را برای خانمها روی صحنه بیاورم. هر اجرا کلاس درسی درباره هر منطقه از کشورمان است. امیدوارم روزی اینها را به تمام دنیا نشان بدهم و بگویم کشور ما این چنین زیباییها دارد و بسیار افتخار میکنم که ایرانی هستم.

او که سال گذشته بعد از مدتی دوری، حضوری پررنگ داشت و ۴ اجرای گوناگون روی صحنه برد، در ادامه این گفتگو درباره حضور دوباره خود میگوید: آخرین اجرای ما ۵ سال پیش بود. پس از آن مشکلاتی همچون کرونا و دیگر مسائل، ما را از صحنه دور کرد. سال ۱۴۰۰ اجرایی را به نام «ققنوس» آماده کردم. خانمهای عضو شورای نظارت بر نمایش، کار ما را دیدند و مانند همیشه عنوان کردند که مشکلی ندارد چون من خطوط قرمز جامعه خودمان را به خوبی میشناسم. متاسفانه با وجود آماده بودن گروه، اجرا و لباسها و حتی طراحی پوستر و … یک هفته مانده بود به اجرا و هیچ خبری از مجوز ما نبود. در حالیکه میخواستیم اطلاعرسانی و بلیت فروشی کنیم.
کابلی با اشاره به پیگیریهایی که برای دریافت مجوزش انجام داده، اضافه میکند: به هر جا مراجعه میکردم، میگفتند به ما مربوط نمیشود تا اینکه مرا به ریاست شورای نظارت تئاتر ارجاع دادند که همراهانه، کار ما را پیگیری کردند و تماس گرفتند و گفتند مجوز کار خانم کابلی روی میز و حاضر است و نمیدانیم چرا امضا نمیشود. در آن مقطع، از من خواستند شرح ماوقع بدهم. همه چیز را نوشتم و گفتند ۱۰، ۱۲ روز دیگر تکلیف مشخص میشود در حالیکه اجرای ما یک هفته دیگر بود. به هر تقدیر آن اجرا لغو شد. اما پیش از لغو شدنش، پیش رییس وقت بنیاد رودکی رفتم و پیگیر شدم که مشکلم چیست و ایشان گفتند اسم اجرایتان را عوض کنید. قبلا هم چنین تجربهای داشتم چون برخی امور، سلیقهای است. یک هفته به اجرا مانده بود و باید پوستر، آفیش، بورشور و … را دوباره آماده میکردیم که ناگهان از من خواستند نه تنها اسم اجرا، بلکه اسم خودم را هم عوض کنم! فکر کردم مخاطبان مرا میشناسند، از سوی دیگر در فاصله اجراها، تاریخچه آن رقص و بخشی از فرهنگ و آداب و رسوم هر منطقه را توضیح میدهم اما حالا روی صحنه بگویم من کی هستم؟! بنابراین آن اجرا لغو شد، با تمام زحماتی که برای آمادهسازی آن کشیده بودیم و تمام هزینهای که شخصا متقبل شده بودم، چون تامین هزینه همه اجراها، با خود من است.

کابلی با یادآوری پیگیریهایی که برای حل مشکلش در وزارت ارشاد انجام داده بود، ادامه میدهد: همه مدارکم در وزارت ارشاد بررسی شد و گفتند مشکلی نداری و بعد مرا به نهاد دیگری ارجاع دادند و از من رزومه خواستند. در حالیکه بعد از انقلاب مدام کار کردهام؛ هم تئاتر، هم سینما و بعد هم که کارهای حرکتیام مدام روی صحنه رفته. تمام رزومهام را ارایه کردم. کارهای حرکتی ما همه با حجاب و با همان لباسهای محلی است که در هر استان پوشیده میشود. به هر حال اسفند سال ۱۴۰۰ گفتند مشکلی ندارید.
طراحی حرکت برای آوازهای همایون شجریان و علیرضا قربانی
او که امسال ۴ اجرا روی صحنه داشته است، درباره حضور پررنگ خود میگوید: اولین اجرایمان بعد از ۵ سال روی صحنه رفت و بسیار مورد استقبال قرار گرفت و به همین دلیل اجرایمان در تالار وحدت تمدید شد. همه اجراها به جز اجرایی که تمدید شد، اجراهای تازه بود، رقص استانهای گوناگون و حرکتهایی که روی موسیقیهای آقایان همایون شجریان، حسین علیزاده، انوشیروان روحانی و علیرضا قربانی کار شده بود. هرچند موسیقیهای آقای قربانی و همایون شجریان برای حرکت ساخته و خوانده نشده، اما دوست دارم روی این موسیقیها هم کار کنم تا به تماشاگرم نشان بدهم که حرکات موزون، فقط حرکات شادی بخش یا ناز و ادا نیست. جالب است که این اجراها برای تماشاگر بسیار جذاب بود چون مخاطب با شنیدن صدای آقای قربانی، تصور نمیکند که بتوان روی این موسیقی هم حرکتگذاری کرد.

دختران جوانی که رقصهای مردانه را انجام میدهند
اما اجراهای فرزانه کابلی و گروهش تنها به حرکات موزون زنانه محدود نمیشود. او با هنرجویان خود رقصهای مردانه را هم اجرا میکند و در این باره توضیح میدهد: به عنوان نمونه خانمها در مناطق گرگان و ترکمن رقص ندارند و رقص این خطه متعلق به آقایان است. نوعی رقص خنجر دارند که با حنجره خود صدای آن را تولید میکنند و ریتم را با پاهای خود میگیرند. بسیار علاقهمند بودم که خانمهای مخاطب من رقصهای ترکمن را هم ببینند، گرچه مردانه است و نیز رقص زورخانه را . باور نمیکنید که این دختران هنرجوی من چگونه این صداهای مردانه را تولید میکردند در حالیکه حنجره خانمها اصلا شبیه آقایان نیست. اوایلِ تمرین بچهها میگفتند که نمیشود ولی در نهایت، شد. یکی از دختران گروه ما شروع به یادگیری زبان ترکمن کرد که زبان دشواری هم هست و آن را روی صحنه خواند.
او اضافه میکند: برای رقصهای کردی، تعدادی از دختران گروه، لباس مردانه پوشیدند که ما عین این رقص را به صورت واقعی داشته باشیم که در خطه خودش توسط رقصندگان خانم و آقا انجام میشود. به جز آن حرکات موزون آذری هم برای خانمها طراحی کردم که حرکات مردانهای بود و فقط دختران آن را انجام میدادند. یک بار هم رقص زورخانه آقایان را با خانمها کار کردم. لباس دخترهای گروه را از میدان شوش تهیه کردیم. این اجرا، بسیار هم مورد توجه قرار گرفت.
ادامه دارد…